سلبریتی‌های بدون روح

آن‌گونه که تک ای‌آی مگزین نوشته است، این اینفلوئنسرهای ساخته ‌شده توسط هوش مصنوعی صرفا یک پدیده نوظهور یا مد زودگذر نیستند. آنها در حال بازسازی شیوه تعامل برندها با مخاطبان خود هستند. با این حال پرسش بنیادین همچنان پابرجاست. آیا چیزی که از پیش برنامه‌ریزی شده است می‌تواند روزی به‌طور کامل تجسم‌بخش حقیقت پرفرازونشیب تجربه انسانی باشد و در این تکامل دیجیتال پرشتاب چه بر سر مفهوم «اصالت» می‌آید؛ همان پیوند نامرئی که سوخت اصلی نفوذ و اعتماد در فضای رسانه‌ای است؟

۴۳ درصد از بازاریابان ایالات متحده نسبت به استفاده از اینفلوئنسرهای مجازی یا مبتنی بر هوش مصنوعی ابراز تمایل کرده‌اند؛ رقمی که نشان‌دهنده گشوده شدن سریع دروازه‌ها به سوی این قلمرو جدید و جسورانه است. اما فراتر از آمارها و پست‌های پرزرق‌وبرق تنشی عمیق میان «کارایی» و «ارتباط عاطفی» وجود دارد؛ تنشی که بازتاب‌دهنده پرسش‌های گسترده‌تر اجتماعی درباره چگونگی تلاقی فناوری با میل انسان به تعاملات واقعی و معنادار است.

برای درک این تحول باید از ابعاد تغییرات آغاز کرد. استفاده از هوش مصنوعی در فضاهای اجتماعی رشدی انفجاری را تجربه کرده است؛ از ۱۱۶‌میلیون کاربر جهانی در سال ۲۰۲۰ به رقم پیش‌بینی ‌شده ۳۷۹‌میلیون نفر تا سال ۲۰۲۵. برای درک بهتر این مقیاس می‌توان این رشد را به سه برابر شدن جمعیت ایالات متحده در بازه‌ای پنج‌ساله تشبیه کرد؛ با این تفاوت که این «کاربران» انسان نیستند، بلکه الگوریتم‌های مجازی‌اند که به قلب فرهنگ شبکه‌های اجتماعی نفوذ کرده‌اند.

تنها در هفته نخست سال ۲۰۲۵ میزان اشاره به اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی در پلتفرم‌های اجتماعی جهشی خیره‌کننده و هفت‌ برابری را تجربه کرد. اتفاقی که نشان می‌دهد برندها و مصرف‌کنندگان به‌طور همزمان در حال مواجهه و کلنجار رفتن با پیامدهای این پدیده هستند.

اینفلوئنسرهای مجازی چه کسانی هستند؟

برخلاف سلبریتی‌های سنتی که جایگاه و اعتبارشان بر تجربه زیسته بنا شده است اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی در فضایی میان «تخیل» و «مهندسی» شکل می‌گیرند. لیل میکوئلا که در سال ۲۰۱۶ معرفی شد چنان شباهت نزدیکی به یک انسان واقعی دارد که ‌میلیون‌ها نفر به توصیه‌ها و تاییدیه‌های او در حوزه مد اعتماد می‌کنند، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانند با شخصیتی کدنویسی‌شده مواجه‌اند. لو دو ماگالو در برزیل نیز با ترکیب طراحی سه‌بعدی فوق‌واقع‌گرایانه و استراتژی‌های دقیق بازاریابی موفق شده است بیش از ۶.۷‌میلیون دنبال‌کننده جذب کند.

برای بازاریابان این جذابیت کاملا ملموس است. پیش‌بینی می‌شود بازار جهانی اینفلوئنسر مارکتینگ در سال ۲۰۲۵ به ۳۲.۵۵‌میلیارد دلار برسد؛ درحالی‌که ۹۲ درصد از برندها یا هم‌اکنون از ابزارهای هوش مصنوعی استفاده می‌کنند یا برنامه ادغام آن را در دستور کار دارند.

رهبران این حوزه آینده‌ای را متصور هستند که در آن طی ۱۰سال آینده ۵۱ درصد از اینفلوئنسر مارکتینگ به‌طور کامل خودکار خواهد شد؛ تحولی که می‌تواند تجارت الکترونیک و روایت‌گری برندها را به‌شدت دگرگون کند. این رشد سریع صرفا داستان افزایش اعداد نیست، بلکه نشانه تغییری بنیادین در عادت‌های مصرف رسانه‌ای است.

همان‌گونه که زندگی روزمره ما هرچه بیشتر با تعاملات دیجیتال گره می‌خورد، اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی نیز نوعی مصرف رسانه‌ای عادت‌محور را نمایندگی می‌کنند؛ همیشه در دسترس، بی‌وقفه، صیقل‌خورده و مقیاس‌پذیر. این وضعیت را می‌توان به گذار از غذای خانگی به یک سلف‌سرویس مجلل و از پیش طراحی‌شده تشبیه کرد؛ جایی که هر غذا دقیقا یکسان و قابل پیش‌بینی و مطمئن، اما فاقد آن لمسِ غیرقابل پیش‌بینیِ انسانی است.

در پس این چهره‌های دیجیتال مزایایی نهفته است که برندها به‌شدت به آنها تمایل دارند؛ یعنی دسترسی ۲۴ ساعته، کنترل کامل بر لحن پیام و ثباتی که حفظ آن برای انسان تقریبا ناممکن است. این اینفلوئنسرها خسته نمی‌شوند، بیمار نمی‌شوند و پس از یک روز بد بحران‌های پیش‌بینی‌ناپذیر در شبکه‌های اجتماعی ایجاد نمی‌کنند.

دیدگاه داربی دوایر مبنی بر اینکه ۵۱ درصد از رهبران صنعت، خودکار شدن کامل اینفلوئنسر مارکتینگ را پیش‌بینی می‌کنند آینده‌ای را ترسیم می‌کند که در آن شخصیت‌های هوش مصنوعی احتمالا از یک استثنا به یک هنجار تبدیل می‌شوند. اما در زیر این کمال ظاهری پرسشی اساسی وجود دارد که هیچ حجم داده‌ای پاسخ قطعی آن را نمی‌دهد؛ آیا این شخصیت‌های مصنوعی واقعا می‌توانند همان پیوندهای عاطفی را ایجاد کنند که اینفلوئنسرهای انسانی به‌طور ارگانیک می‌سازند؟ آیا سناریونویسی بی‌نقص معادل «اصالت صمیمانه» است؟

اصالت؛ ارز انسانی که هنوز در هوش مصنوعی کمیاب است

اعتماد فراتر از یک شاخص عددی است؛ نوعی ارز عاطفی (Emotional currency)محسوب می‌شود. وقتی افراد یک اینفلوئنسر را دنبال می‌کنند تمایل آنها به تغییر نظر یا امتحان یک محصول بیش از آنکه به بی‌نقص بودن وابسته باشد، به اصالت درک‌شده گره خورده است. یعنی به همان نقص‌ها و آسیب‌پذیری‌های کوچکی که جنبه انسانی ایجاد می‌کند.

داده‌ها این واقعیت را تایید می‌کنند: تنها ۲۷ درصد از مصرف‌کنندگان اعلام کرده‌اند که به اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی اعتماد دارند. در مقابل تحقیقات نشان می‌دهد دنبال‌کنندگان اینفلوئنسرهای انسانی به دلیل تعامل بالاتر و اصالت درک ‌شده تمایل بیشتری به خرید دارند.

با این حال، هوش مصنوعی متوقف نشده است. مطالعات نشان می‌دهد که نمایش احساسات حتی اگر شبیه‌سازی‌شده باشد توانسته است بخشی از این شکاف را پر کند، به‌ویژه در کمپین‌های حساس مانند فعالیت‌های خیریه که روایت احساسی نقش مهمی دارد. پژوهش‌های دکتر ریکاردو اگر نشان می‌دهد که نمایش‌های احساسی توسط اینفلوئنسرهای مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی تاثیر معناداری بر تعامل کاربران دارد. با این حال، ظرافت‌های غیرقابل پیش‌بینی انسانی مانند لبخندهای ناگهانی، لحظات صیقل‌نخورده و حتی تردیدهای گذرا همچنان به‌سختی قابل شبیه‌سازی هستند. همین نقص‌های انسانی‌اند که داستان‌هایی ماندگار می‌سازند و اعتماد پایدار ایجاد می‌کنند.

مرداب اخلاقی پشت پرده مجازی

 با گسترش فناوری پرسش‌های اخلاقی نیز پررنگ‌تر شده‌اند. آیا مصرف‌کنندگان باید همیشه بدانند که در حال دنبال کردن یک موجود دیجیتال هستند؟ مدافعان شفافیت معتقدند این مساله نه‌تنها منصفانه، بلکه برای حفظ اعتماد در پلتفرم‌ها و اکوسیستم بازاریابی ضروری است. زمانی که متا در سال ۲۰۲۴ پس از واکنش‌های منفی بسیاری از حساب‌های کاربری ساخته‌ شده توسط هوش مصنوعی را حذف کرد (ContentGrip) خطرات محو شدن مرز میان انسان و ماشین آشکار شد. پروفایل‌های افشا نشده هوش مصنوعی می‌توانند مصرف‌کنندگان را گمراه کرده و جوهره اصالت در رسانه‌های اجتماعی را تضعیف کنند.

فراتر از بازاریابی خطر سوءاستفاده‌های سیاسی و اجتماعی نیز مطرح است. شخصیت‌های هوش مصنوعیِ طراحی‌ شده برای متقاعدسازی می‌توانند بدون افشای شفاف، به‌طور نامحسوس بر دیدگاه‌های اجتماعی یا سیاسی اثر بگذارند. دیانا بوگالسکی درباره محتوای «واقعا جعلی» هشدار می‌دهد؛ محتوایی صیقل‌خورده، اما تهی از صدای انسانی واقعی. این وضعیت یک پارادوکس ایجاد می‌کند؛ اعتراف شفاف به مصنوعی بودن می‌تواند نوع تازه‌ای از اعتماد بسازد، اما هم‌زمان تعاریف سنتی اصالت را متزلزل می‌کند.

یافتن میانه‌رو؛ رویکردهای ترکیبی

برای برندها محاسبه پیچیده است. اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی کارآیی بالایی دارند؛ فراموش نمی‌کنند، به‌راحتی مقیاس‌پذیرند و کنترل دقیقی فراهم می‌کنند. ۸۸ درصد از بازاریابان اکنون از شخصی‌سازی مبتنی بر هوش مصنوعی برای طراحی مسیر مشتری استفاده می‌کنند، اما ارتباط عاطفی همچنان نقطه ضعف اصلی است.

به همین دلیل بسیاری از برندها به رویکردهای ترکیبی روی آورده‌اند؛ ترکیب اینفلوئنسرهای انسانی با چهره‌های هوش مصنوعی یا محدود کردن اینفلوئنسرهای دیجیتال به کمپین‌های تخصصی و شفاف.

تاثیر بر صنعت و چشم‌انداز آینده

با وجود رشد سریع هوش مصنوعی اینفلوئنسرهای انسانی همچنان در تعامل و درآمد پیشتاز هستند پیام روشن است؛ اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی می‌تواند سرمایه ظریف اما حیاتی اعتماد برند را به خطر بیندازد. مسیر پیش رو نه جایگزینی کامل، بلکه همزیستی است. انتظار می‌رود اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی هوشمندتر، احساسی‌تر و شخصی‌سازی‌شده‌تر شوند،اما شفافیت به یک الزام اخلاقی بدل خواهد شد.

اینفلوئنسرهای مبتنی بر هوش مصنوعی در نقطه تلاقی جذابی از فرهنگ دیجیتال ایستاده‌اند. آنها ابزارهایی کارآمد، مقیاس‌پذیر و قابل پیش‌بینی‌اند، اما در تضاد با میل انسان به نقص، آسیب‌پذیری و ارتباط واقعی قرار دارند. در نهایت پرسش اصلی این نیست که آیا هوش مصنوعی می‌تواند نفوذ انسانی را تقلید کند یا نه؛ بلکه این است که آیا می‌تواند به کمیاب‌ترین ارز عصر دیجیتال یعنی اعتماد دست یابد.