پایان تضمین شغلی با تحصیلات

تنها چند سال پیش، در دوران پساکرونا، بازار کار آمریکا در اختیار نیروی کار تحصیل‌کرده بود. کمبود نیروی متخصص، رقابت شدید شرکت‌ها برای جذب استعدادها، افزایش‌های حقوق دو رقمی و امکان جابه‌جایی سریع میان شرکت‌ها، شرایطی ایده‌آل برای یقه‌سفیدها ایجاد کرده بود. اما این دوره طلایی دوام چندانی نداشت. داده‌های اخیر وزارت کار آمریکا نشان می‌دهد نرخ بیکاری کل به ۴.۶درصد افزایش یافته و نکته معنادار آن است که بیشترین تعدیل نیرو در بخش‌هایی رخ داده که تمرکز اصلی نیروی یقه‌سفید را در خود جای داده‌اند؛ از فناوری اطلاعات گرفته تا خدمات مالی. فدرال‌رزرو نیویورک از «چرخشی تاریخی» در ذهنیت نیروی کار خبر می‌دهد. برای نخستین‌بار، افراد دارای مدرک لیسانس و بالاتر، احتمال از دست دادن شغل خود در سال آینده را حدود ۱۵درصد برآورد می‌کنند؛ رقمی که نسبت به سه سال گذشته جهشی قابل‌توجه داشته است. پارادوکس ماجرا آنجاست که این بدبینی در میان تحصیل‌کرده‌ها حتی بیش از افراد با تحصیلات کمتر دیده می‌شود. هم‌زمان، احتمال یافتن شغل جدید نیز به‌طور محسوسی کاهش یافته و شانس اشتغال مجدد طی سه ماه از ۶۰ به ۴۷درصد سقوط کرده است.

در قلب این ناامنی، رشد فزاینده هوش مصنوعی قرار دارد. مدیران ارشد شرکت‌های بزرگ دیگر این تهدید را پنهان نمی‌کنند. اظهارات صریح مدیرعامل فورد مبنی بر امکان حذف نیمی از مشاغل یقه‌سفید، تنها یکی از نشانه‌های این تغییر است. برخلاف بخش‌هایی مانند بهداشت و درمان که نیازمند حضور فیزیکی و مهارت‌های انسانی‌اند، مشاغلی نظیر توسعه نرم‌افزار، تحلیل داده، بازاریابی و حتی تولید محتوا بیش از پیش در معرض جایگزینی با الگوریتم‌ها قرار گرفته‌اند. آمارها این نگرانی را تایید می‌کند. آگهی‌های استخدام در حوزه نرم‌افزار به حدود ۶۸درصد و در بازاریابی به ۸۱درصد سطح پیش از همه‌گیری بازگشته است. به بیان دیگر، تقاضای نیروی انسانی در این حوزه‌ها نه‌تنها رشد نکرده، بلکه در حال انقباض است؛ آن هم در شرایطی که عرضه نیروی متخصص همچنان بالاست.

اما هوش مصنوعی تنها عامل ماجرا نیست. فرهنگ سازمانی شرکت‌های بزرگ نیز دستخوش تحول شده است. بسیاری از بنگاه‌ها که در دوران کرونا بیش‌ازحد نیرو جذب کرده بودند، اکنون در حال اصلاح ساختارند. این اصلاح صرفا به تعدیل نیرو ختم نمی‌شود؛ بلکه از کارکنان باقی‌مانده انتظار می‌رود وظایف چند نفر را هم‌زمان انجام دهند. پدیده‌ای که در ادبیات بازار کار با عنوان «سه شغل در یک جایگاه» شناخته می‌شود. در چنین فضایی، جابه‌جایی شغلی که زمانی ابزاری برای ارتقای درآمد و موقعیت بود، اکنون به تلاشی پرریسک برای بقا تقلیل یافته است. بسیاری از کارکنان ترجیح می‌دهند در موقعیت شغلی فعلی خود حتی با وجود فشار کاری بالا، باقی بمانند تا وارد بازاری شوند که آینده‌اش نامعلوم است.