ونزوئلا؛ دوستی که دشمن شد رئیس‌جمهور جان‌اف کندی در سال 1963 میزبان رئیس‌جمهور ونزوئلا، رومولو بتانکور بود که عینک به چشم داشت.

ترجمه: محمد‌حسین باقی:  طی چند هفته اخیر ایالات متحده فشار بر ونزوئلا را افزایش داده و در کنار تحریم اقتصادی (اعم از شرکت‌های دولتی و حتی خانواده نیکلاس مادورو)، تهدید نظامی هم همچون شمشیر داموکلس بر سر ونزوئلا قرار دارد. افزون بر این، توقیف و مصادره نفتکش‌هایی که «به» ونزوئلا می‌روند یا «از» این کشور خارج می‌شوند هم در دستور کار قرار گرفته است. به نظر می‌رسد که ایالات متحده به دنبال خفگی اقتصاد نفتی ونزوئلاست. اما پرسش این است که چگونه ونزوئلا که در طول جنگ سرد ارتباط نزدیکی با واشنگتن داشت، اکنون به دشمن اصلی دولت آمریکا تبدیل شده است. 

«مایکل کراولی» در گزارشی در نیویورک تایمز به سیر روابط آمریکا- ونزوئلا پرداخته و می‌نویسد، ریچارد نیکسون، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، نگران جان خود بود. جمعیتی خشمگین از اینکه ایالات متحده به یک دیکتاتور تازه برکنار شده و بی‌رحم ونزوئلا پناهندگی داده بود، در کاراکاس، پایتخت، به کاروان موتوری او حمله و فریاد «مرگ بر نیکسون» سر دادند.  مردم با مشت، سنگ، لوله و آب دهان به خودروهای حامل نیکسون حمله کردند به طوری که راننده نیکسون مجبور شد برف پاک‌کن‌های شیشه جلو را روشن کند. نیکسون بعدها نوشت: «برای یک لحظه، این فکر از ذهنم گذشت که ممکن است کشته شویم».

پس از چند دقیقه وحشتناک، ماشین‌ها توانستند با سرعت دور شوند و معاون رئیس‌جمهور به بازدید خود ادامه داد. اما در واشنگتن، کاخ سفید فرصت را از دست نداد: یک گروه ویژه از ناوهای هواپیمابر به زودی به سمت ونزوئلا حرکت کردند تا در صورت نیاز به نجات نیکسون، او را نجات دهند. این کار دیگر ضرورتی نداشت. نیکسون روز بعد بدون هیچ حادثه‌ای ونزوئلا را ترک کرد. (مقامات ونزوئلایی که از شورش وحشت‌زده شده بودند، از نیکسون درخواست کردند که سفرش را کوتاه نکند و برای تامین امنیت مسیر عزیمت او، نیروهایی را مستقر کردند.) درحالی‌که «بحران مه ۱۹۵۸» در کاراکاس، سفر مبتنی بر حسن نیت نیکسون به آمریکای لاتین را لکه‌دار کرد، تاثیر عجیبی بر روابط ایالات متحده با ونزوئلا داشت.

ونزوئلا در حال گذار به دموکراسی بود. نیکسون با مقصر دانستن آشوبگران کمونیست و ضعف دولت نوپا، این ماجرا را «یک شوک درمانی بسیار ضروری که ما را از لاک خطرناک از خود راضی بودن بیرون آورد» نامید و توجه واشنگتن را به این کشور معطوف کرد. به این ترتیب اتحادی بین ایالات متحده و ونزوئلا آغاز شد که چهار دهه دوام آورد، تا اینکه تغییرات سیاسی چشم‌گیر در کاراکاس این رابطه را متوقف کرد. اکنون، با تجمع نیروهای نظامی ایالات متحده در منطقه و تهدید ونزوئلا به حمله نظامی در صورت عدم کناره‌گیری نیکولاس مادورو از قدرت، این دو دوست سابق ممکن است در آستانه جنگ تمام عیار قرار بگیرند و این رابطه را دگرگون سازند.

«برایان فونسکا»، استاد دانشگاه بین‌المللی فلوریدا و متخصص ونزوئلا می‌گوید: «در طول قرن بیستم، بین ایالات متحده و ونزوئلا هماهنگی فوق‌العاده‌ای وجود داشت». او افزود که این رابطه ریشه در رقابت جنگ سرد آمریکا با شوروی و ذخایر عظیم نفتی ونزوئلا دارد. وقتی دولت جدید ونزوئلا جای پای خود را سفت کرد، به سرعت به عنوان یک شریک ایده‌آل برای ایالات متحده ظهور کرد: پایدار، دموکراتیک و غرق در نفت. همچنین به شدت ضد کمونیست بود، که در سال‌های پس از پیروزی انقلاب فیدل کاسترو در کوبا در سال ۱۹۵۹ به ویژه جذاب می‌نمود. تا سال ۱۹۶۳، رئیس‌جمهور جان اف کندی - که تازه از رویارویی با‌هاوانا در «بحران موشکی کوبا» فارغ شده بود - میزبان یک شام رسمی برای «رومولو بتانکور»، رئیس‌جمهور ونزوئلا، بود که او را «بهترین دوست آمریکا» در آمریکای جنوبی می‌نامید.

رئیس‌جمهور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ میزبان رئیس‌جمهور ونزوئلا، رومولو بتانکور، بود که عینک به چشم داشت. واشنگتن به زودی شروع به فروش سلاح به کاراکاس کرد. این در حالی بود که شرکت‌های انرژی آمریکایی نفت ونزوئلا را استخراج می‌کردند. هنگامی که رئیس‌جمهور نیکسون در سال ۱۹۷۱ فروش جت‌های « F-4 Phantom II» به این کشور را مدنظر قرار داد، یکی از دستیاران کاخ سفید به او هشدار داد که این تصمیم «ممکن است بر منافع نفتی ایالات متحده تاثیر منفی بگذارد».

نیکسون در نهایت یک هواپیمای پیشرفته‌تر به ونزوئلا فروخت، اما منافع نفتی ایالات متحده صرف‌نظر از این، زمانی که کاراکاس چند سال بعد صنعت نفت خود را ملی کرد، آسیب دید. با این حال، واکنش ایالات متحده واکنش خاموشی بود. ونزوئلا یکی از بسیار کشورهای در حال توسعه بود که در آن زمان منابع خود را ملی کرد و کاراکاس بیش از یک‌میلیارد دلار غرامت به شرکت‌های نفتی آمریکایی پرداخت کرد. همچنین به نفع آمریکا بود که روابط خوبی با یکی از اعضای کلیدی کارتل نفتی اوپک مانند ونزوئلا داشته باشد.

رئیس‌جمهور رونالد ریگان، در زمانی که با جنبش‌های کمونیستی در منطقه مبارزه می‌کرد، آشکارا کاراکاس را به عنوان کشوری «الهام‌بخش» و «دموکراتیک برای نیمکره» ستایش کرد؛ آرمانی که دولت ونزوئلا به ویژه در السالوادور از آن حمایت می‌کرد. ریگان با فروش ۲۴ فروند جنگنده «اف 16» به ونزوئلا در سال ۱۹۸۱، معادل حدود 1.75میلیارد دلار (به دلار ۲۰۲۵)، به این حمایت پاداش داد. این مهم‌ترین فروش تسلیحات ایالات متحده به منطقه در بیش از یک دهه بود. فونسکا خاطرنشان کرد که لفاظی‌های آمریکایی‌ها در مورد الگوی دموکراسی ونزوئلا اغلب به نام منافع استراتژیک، بسیاری از نقص‌های سیاسی و اقتصادی این کشور را نادیده می‌گرفت. او می‌گوید: «آمریکایی‌ها بسیار کمتر نگران چیزهایی مانند فساد و حقوق بشر و بسیار بیشتر نگران قرابت سیاسی بودند.»

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، توجه آمریکا از آمریکای لاتین منحرف شد. ونزوئلا همچنان تامین‌کننده مهم نفت باقی ماند و بی‌سروصدا به شرکت‌های خصوصی، از جمله شرکت‌های بزرگ آمریکایی، اجازه داد تا قراردادهای عملیاتی سودآور و معاملات مشارکت در سود را امضا کنند. در اواخر دهه 1990، ونزوئلا از عربستان سعودی به عنوان تامین‌کننده برتر نفت آمریکا پیشی گرفته بود. اما تعداد کمی در واشنگتن از نزدیک با ظهور یک انقلابی چپ‌گرا به نام هوگو چاوز، که در انتخابات ریاست جمهوری دسامبر 1998 ونزوئلا پیروز شد، هماهنگ بودند.

چاوز که از کاسترو تقلید می‌کرد، خشم عمومی را نسبت به فساد و فقر گسترده که با وجود منابع عظیم نفتی این کشور همچنان ادامه داشت مهار کرد و وعده اصلاحات اساسی در قانون اساسی و اقتصادی را داد. ایالات متحده در ابتدا با احتیاط واکنش نشان داد، به این امید که چاوز پس از روی کار آمدن، نرم‌تر شود. رئیس‌جمهور بیل کلینتون حتی در اوایل سال ۱۹۹۹ از او در کاخ سفید پذیرایی کرد، جایی که چاوز به مقامات اطمینان داد که می‌خواهد روابط خوبی را حفظ کند و نشان داد که برنامه‌های رادیکالی ندارد. تلاش برای سرنگونی چاوز در آوریل ۲۰۰۲ همه چیز را برای همیشه تغییر داد.

درحالی‌که رهبر ونزوئلا دستور کار چپ‌گرایانه خود را دنبال می‌کرد، اتحادی از سیاستمداران، ژنرال‌ها و رهبران تجاری او را در میان اعتراضات خیابانی گسترده علیه حکومتش دستگیر کردند. اما کودتا پس از تجمع جمعیت بیشتری که خواستار بازگشت چاوز بودند، شکست خورد و او ظرف دو روز دوباره به قدرت بازگشت. او با انتقام بازگشت، رقبای سیاسی را سرکوب کرد و مدل دموکراسی خود را به یک دولت اقتدارگرا تبدیل کرد. چاوز خشم خود را متوجه ایالات متحده کرد و دولت رئیس‌جمهور بوش را به تلاش برای سرنگونی خود متهم کرد. مقامات کاخ سفید این اتهام را رد کردند، اما اسنادی که در سال ۲۰۰۴ از طبقه‌بندی خارج شدند، نشان دادند که مقامات آمریکایی از قبل از این توطئه آگاه بودند. (این اسناد همچنین نشان داد که آمریکایی‌ها به رهبران اپوزیسیون در مورد برکناری چاوز از طریق روش‌های غیرقانونی هشدار داده بودند.)

از آن به بعد، بوش به رقیب بسیار مفیدی برای چاوز تبدیل شد؛ به‌خصوص که بوش با حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و تعقیب بی‌رحمانه تروریست‌ها، بخش زیادی از جهان را خشمگین کرد. چاوز با اشتیاق به رئیس‌جمهور آمریکا حمله کرد، از جمله در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ که از همان تریبونی ایراد شد که بوش یک روز قبل از آن سخنرانی کرده بود. هوگو چاوز، رئیس‌جمهور ونزوئلا، در سال ۲۰۰۲ از یک کودتا جان سالم به در برد و خشم خود را متوجه دولت جورج دبلیو بوش کرد.

چاوز به نمایندگان حاضر گفت: «دیروز شیطان به اینجا آمد و امروز هنوز بوی گوگرد می‌آید». سال بعد، دولت چاوز کنترل دولتی بر صنعت نفت ونزوئلا را مجددا برقرار کرد و گام‌های قبلی این کشور به سمت خصوصی‌سازی را به عقب برگرداند و شرکت‌های خارجی را مجبور به پذیرش سهام اقلیت در سرمایه‌گذاری‌های مشترک جدید تحت سلطه شرکت نفت دولتی کرد. هنگامی که غول‌های نفتی آمریکایی «اکسون موبیل» و «کونوکو فیلیپس» از این کار خودداری کردند، چاوز دارایی‌های آنها را توقیف کرد. اقدامات چاوز در داخل کشور از نظر سیاسی محبوب و مورد استقبال بود و به تثبیت قدرت او کمک کرد. پس از مرگش در مارس ۲۰۱۳، دست‌نشانده او، مادورو، سیاست‌های او را ادامه داد و زمینه را برای انزوا و مجازات فزاینده ایالات متحده فراهم کرد.

در واکنش، ونزوئلا به طور فزاینده‌ای به برخی از رقبای اصلی آمریکا، از جمله روسیه و چین و همچنین کوبا، وابسته شد. تنش اکنون در دوران ترامپ به اوج خود رسیده است. ترامپ مدعی است که نقش ونزوئلا در مهاجرت و قاچاق مواد مخدر به ایالات متحده، آن کشور را به یک تهدید امنیت ملی تبدیل کرده است؛ تهدیدی که استفاده از نیروی نظامی را توجیه می‌کند. برخی از مشاوران کلیدی ترامپ، از جمله مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، برای برکناری مادورو به عنوان وسیله‌ای برای افزایش فشار بر دولت کمونیست کوبا تلاش می‌کنند. در همین راستا، ترامپ یک ناو هواپیمابر را - احتمالا برای یک حمله نظامی - در آب‌های کارائیب در نزدیکی ونزوئلا مستقر کرد. این اقدام تقریبا ۵۰ سال پس از آن صورت گرفت که رئیس‌جمهور دوایت آیزنهاور نیز همین کار را برای ماموریت احتمالی نجات نیکسون انجام داد؛ ماموریتی که غیرضروری از آب درآمد. اکنون پرسش بزرگ این است که آیا نتیجه این بار نیز بی‌حادثه خواهد بود یا خیر؟