در سیر تاریخی علم اقتصاد و تکامل تدریجی آن، رفتار عقلایی عاملان اقتصادی همواره مورد تاکید بوده است. از اولین صورتبندی عقلانیت اقتصادی در اواخر قرن۱۸ تا آموزههای فایدهگرایی و در ادامه ظهور ادبیات والراسی و مباحث نئوکلاسیکها عوامل اقتصادی همیشه بهترین انتخاب ممکن را برمیگزینند. بعد از تاکید کینز بر نااطمینانی و عدم تعادلها، فریدمن برای اولینبار از مفهوم انتظارات برای رد رابطه پایدار بین بیکاری و تورم استفاده کرد. از دهه۷۰ و در اوج آن ۸۰ میلادی، انتظارات عقلایی توسط لوکاس و همقطارانش وارد ادبیات اقتصاد کلان شد که مرهون کار جان میوت در زمینه اقتصاد خرد بود و بدون شک انقلابی مفهومی در علم اقتصاد کلان به همراه داشت.