در سایه عدمکفایت بیمه پایه در پوشش هزینههای درمانی، برخورداری از بیمه تکمیلی اهمیتی دوچندان یافته است. با این حال، اختلاف گاه و بیگاه تامیناجتماعی با شرکت تامینکننده پوشش تکمیلی بازنشستگان باعث شده است رفاه و سلامت این جمعیت چندمیلیون نفری تحتالشعاع قرار بگیرد و آنها را نگران کند.
این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
تهران امروز فقط پایتخت سیاسی ایران نیست؛ مرکز اقتصادی، مالی، آموزشی، اداری و حتی فرهنگی کشور است. اما حالا همین تمرکز افراطی، خود به یکی از بزرگترین تهدیدهای توسعه تبدیل شده است.
سطح علمی دانشآموزان با یک افت عجیب و نگرانکننده همراه است. دانشآموزانی که قرار است آیندهسازان کشور باشند، حالا در اولین پیچوخمهای زندگی، یعنی امتحانات مدارس، نتایج ناامیدکنندهای را رقم زدهاند. مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزشوپرورش، شهریورماه امسال معدل دانشآموزان پایه دوازدهم در سال ۱۴۰۴ در مجموع رشتههای ریاضی، انسانی، تجربی و علوم معارف را ۱۰.۱۵ اعلام کرد. این در حالی است که باید تا پایان برنامه هفتم توسعه میانگین نمرات دانشآموزان حداقل ۲.۵ نمره افزایش پیدا کند و امسال نمرات نهتنها افزایشی پیدا نکرد بلکه دچار افت مجدد شده است.
در بحث افت سطح کیفی دانشآموزان، میتوان از عوامل مختلفی مانند تعطیلیهای ناخواسته مثل ناترازیهای انرژی، آلودگی هوا یا دوران همهگیری کرونا و نیز تغییرات متعدد در سیاستهای آموزشی و عدم یکپارچگی در برنامههای بلندمدت و امثالهم نام برد. البته باید بپذیریم که در عصر جدید و با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی، آموزش رسمی در جهان با چالشها و بحرانهای جدی و متفاوتی روبهرو شده است.
افت سطح علمی دانشآموزان یکی از موضوعات مهم و جنجالی است که طی چند هفته گذشته در محافل مختلف علمی و نیز رسانهها به بحث گذاشته شده است. بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران حوزه آموزش درباره این مساله نظرات و پیشنهادهایی را مطرح کردهاند ولی بد نیست که این مساله از نگاه جامعهشناسی نیز مورد بررسی و نقد قرار بگیرد.
وضعیت تحصیل این روزها در ایران و دیگر نقاط جهان، باید از دیدگاه جامعهشناسی پس از کرونا بررسی شود و محققانی که در زمینه سیستم آموزش تحقیق میکنند باید نگاه عمیقتری نسبت به تفاوت تحصیل در دوران قبل و بعد از کرونا داشته باشند. کرونا تاثیر گسترده و چندبعدی بر آموزش در سراسر جهان گذاشت که هنوز به ابعاد مختلف آن به طور کامل پرداخته نشده است.
زهران ممدانی نام یک سوسیالیستِ مسلمانِ شیعه اهل اوگانداست، که در چهارم نوامبر ۲۰۲۵ به عنوان فاتح انتخابات شهرداری نیویورک، در صفحات تاریخ آمریکا ثبت شد.
پیروزی شگفتانگیز زهران ممدانی به مقام شهرداری نیویورک، امید تازهای در دل احزاب چپ اروپا برانگیخته است، امید به اینکه یک برنامه رادیکال و بیپرده بتواند در برابر موج نیروهای راستگرا در داخل قاره ایستادگی کند.
زهران ممدانی، نامزد دموکرات، در انتخابات شهرداری نیویورک به پیروزی قاطع دست یافت. در سخنرانی پرشور پیروزی خود، او گفت که خودش و حامیانش «یک دودمان سیاسی را سرنگون کردهاند» و وعده داد که شهری روشن و در دسترس برای همه بسازد.
اجارهبها، در نیویورک و هر جای دیگر، موضوعی ساده به نظر میرسد: وقتی اجارهها بیش از حد بالا میروند، دولت باید وارد عمل شود و سقفی برای آن تعیین کند. اما تجربه جهانی چیز دیگری میگوید.
پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک پس از یک کمپین پیشرو و پرسروصدا رخ داد که توجه جهانیان، بهویژه سیاستمداران و فعالان چپگرا، را به خود جلب کرد. این پیروزی در مناطقی از جهان که ممدانی خانواده و ریشه دارد، بازتاب خاصی داشت و همزمان در کشورهایی که او از آنها انتقاد کرده بود، از جمله اسرائیل، واکنش منفی برانگیخت.
در سالهای اخیر، روند تحولات خاورمیانه با سرعتی چشمگیر در حال دگرگونی است. کشورهایی که زمانی درگیر منازعات طولانی و بیپایان بودند، اکنون در حال بازتعریف منافع ملی خود در قالب همکاریهای اقتصادی، انرژی و فناوری هستند.
در معادلات منطقهای، ایران در جایگاهی پارادوکسیکال ایستاده است؛ کشوری با بیشترین هزینههای ژئوپلیتیک و کمترین بازده ژئواقتصادی. در زمان بحران و جنگ، ایران بهعنوان قدرت اصلیِ تامینکننده ثبات و امنیت، بار سنگین هزینهها را بر دوش میکشد؛ اما در زمان تقسیم منافع، کشورهای پیرامونی نظیر ترکیه، قطر و عربستان سعودی در صف نخست بهرهبرداران قرار میگیرند. این الگوی معیوب، از ضعف در طراحی «بازی منطقهای» و مشکل در ترجمه قدرت سخت به سود اقتصادی و نفوذ نرم ناشی میشود.
ایران، با تاریخ و تمدنی چندهزارساله و موقعیت ژئوپلیتیک ممتاز - که از آن به چهارراه جهان تعبیر میشود - یکی از بازیگران اصلی و تعیینکننده منطقه و جهان به شمار میرود. فلات ایران از دیرباز گذرگاه شرق و غرب عالم بود و به مدت سدهها کاروانهای تجاری از طریق جاده ابریشم از ایران عبور میکردند.
برای پاسخ به این پرسش که چرا ایران در بازی منطقهای شریک نیست، باید دیدمان را به مساله تغییر داده و پرسش را به یک مرحله عقبتر ببریم؛ چرا ایران تنها مانده است؟ علت اینکه ایران در بازی منطقهای شریک نیست در تنها ماندن است.
درک جایگاه امروز ایران در چشمانداز متحول منطقهای که در آن ائتلافهای جدیدی مبتنی بر توسعه اقتصادی و جذب سرمایه در حال شکلگیری است، نیازمند نگاهی فراتر از رخدادهای روزمره است. پرسش اصلی این است که چرا با وجود مزیتهای ژئوپلیتیک و تمدنی، انطباق با این نظم نوین اقتصادی با دشواری مواجه است. برای پاسخ، میتوان از یک مفهوم کلیدی در علوم سیاسی و اقتصاد نهادگرا بهره برد: «نظریه وابستگی به مسیر» (Path Dependency).
در کمتر از پنج سال، هوش مصنوعی از یک پروژه علمی به متغیری اثرگذار در اقتصاد جهانی بدل شده است؛ فناوریای که هم وعده رشد بهرهوری میدهد و هم سایه نابرابری را سنگینتر میکند. از زمانی که هوشمصنوعی و استفاده از آن اینچنین همهشمول شد، نگرانیهایی درباره آینده جهان متکی بر هوشمصنوعی شکل گرفت. این نگرانیها عبارت از «احتمال افزایش گسستهای نابرابرانه»، «احتمال کاهش بهرهوری» و «توسعه پایدار» است. حالا که هوش مصنوعی اینچنین فراگیر شده، در اقتصاد ایران نیز مانند تمام جهان، بحث بر سر این است که آیا هوش مصنوعی میتواند محرک توسعه شود یا تنها شکافهای موجود را بازتولید میکند.
هوش مصنوعی وارد مرحلهای شده که دیگر صرفا یک فناوری جانبی یا ابزاری برای تسریع محاسبات نیست؛ اکنون زیرساخت تصمیمگیری و مدیریت شهری، صنعتی و خدماتی در جهان به آن وابسته است. اما این تحول دو جنبه کلیدی دارد؛ از سویی بهرهوری انرژی، کیفیت خدمات شهری و کاهش آلودگی را تقویت میکند، و از سوی دیگر مصرف برق مراکز داده و انتشار کربن دیجیتال را افزایش میدهد.
هوش مصنوعی طی سالهای اخیر به یکی از مهمترین فناوریهای تحولآفرین در اقتصاد جهان تبدیل شده است. بسیاری آن را آغازگر موج سوم بهرهوری میدانند، موجی که پس از فناوری اطلاعات و انقلاب اینترنت، میتواند دوباره رشد جهانی را احیا کند و ساختار تولید، خدمات و بازار کار را دگرگون کند.
چهلوهفتمین نشست آسهآن، اتحادیه ملل جنوب شرقی آسیا، در شهر کوالالامپور، پایتخت مالزی، از ۲۶ تا ۲۸ اکتبر برگزار شد. حضور دونالد ترامپ، میزان توجهات به این نشست را چندین برابر کرد.
چین و بلوک آسهآن (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) روز سهشنبه هفته گذشته نسخه ارتقایافتهای از توافق تجارت آزاد خود را امضا کردند. رهبران دو طرف این توافق را که حوزههایی مانند اقتصاد دیجیتال، اقتصاد سبز و صنایع نوظهور را شامل میشود، گامی مهم خواندند.
در سفر اخیر دونالد ترامپ به آسیا، درخشش طلا همهجا همراهش بود. وقتی او در ۲۶ اکتبر وارد کوالالامپور شد تا با رهبران جنوب شرق آسیا دیدار کند، هنرمندانی با لباسهای سنتی دوختهشده با نخهای طلا در فرودگاه از او استقبال کردند. در توکیو، ترامپ با امپراتور ژاپن دیدار کرد و در مراسمی باشکوه حضور یافت که در آن تاکایچی سانائه، نخستوزیر جدید ژاپن، هدایایی درخشان از جمله توپ گلفی با روکش طلا به او تقدیم کرد.
از لحظهای که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، عصر یکشنبه از هواپیما در کوالالامپور پیاده شد، نشانهها حاکی از رابطهای گرم و صمیمی میان او و نخستوزیر مالزی، انور ابراهیم بود.
درحالیکه جهان سرگرم رصد سیاستهای اقتصادی و تجاری واشنگتن است، جنوب شرق آسیا بار دیگر در مرکز رقابت قدرتهای بزرگ قرار گرفته است؛ منطقهای با بیش از ۶۸۰میلیون نفر جمعیت، دارای یکی از سریعترین نرخهای رشد طبقه متوسط در جهان و جایگاهی کلیدی در زنجیره جهانی تولید از نیمههادیها تا داروهای پیشرفته.
نوبل اقتصاد امسال به سه اقتصاددان، جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، برای «تبیین رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» اعطا شد. گرچه روایت این اقتصاددانان در تلاش است تا نحوه پیشرفت کشورهای توسعهیافته را توضیح دهد، اما برای ما ایرانیها و شرایط امروز کشورمان درسهای ارزشمندی دارد. نوبل امسال پیوند تنگاتنگ نوآوری با توسعه را نشان میدهد و از تاثیر متقابل فرهنگ و مناسبات اجتماعی بر رشد میگوید. تحقیقات این سه نوبلیست بر ما آشکار میسازد که نوآوری و اجازه به رویش کسبوکارهای نو و ورشکستگی بنگاههای ناکارآمد پیشین، نه یک انتخاب، بلکه ضرورت انکارناپذیر رشد است. در این پرونده از باشگاه اقتصاددانان، در تلاشیم نسبت نوبل امسال با رشد اقتصادی در ایران، الگوهای بدیل رشد و برخی موانع تحقق آن را بررسی کنیم.
تصمیم آکادمی سلطنتی علوم سوئد برای اعطای جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۵ به جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، بیش از یک تقدیر علمی، یک بیانیه فکری بود. این جایزه که بهدلیل «تبیین رشد اقتصادی مبتنیبر نوآوری» اهدا شد، مهر تاییدی بر این ایده است که موتور واقعی پیشرفت ملتها نه انباشت صرف سرمایه، بلکه فرآیند پرتلاطم و بیوقفه «تخریب خلاق» و توانایی یک جامعه در تولید و بهکارگیری «دانش مفید» است.
فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد امسال جایزه نوبل اقتصاد را به سه اقتصاددان برجسته، جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، برای «تبیین رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» اعطا کرد.
ما در روزهایی از این روزگار درحال تجربه زیستی خود هستیم که شاهد سریعترین روند رشد، پیشرفت و توسعه در تکنولوژی و علوم مختلف در این دوره بودهایم؛ از شبکههای اجتماعی گرفته تا هوش مصنوعی و فناوریهای پوشیدنی عینکهای هوشمند و ساعت و حتی فرایندهای اتوماسیون ادارات ما را بیش از پیش به اینترنت و شبکههای جهانی اطلاعات وابسته کرده؛ به طوری که بنا به گزارش datareportal تا سال ۲۰۲۳ حدود ۵.۳۵میلیارد کاربر در این کره خاکی به اینترنت دسترسی داشتند که حدود ۶۶درصد از کل جمعیت دنیا را به خود اختصاص میدهد که سهم ایران از آن ۷۰میلیون کاربر است.
وقتی جان مینارد کینز میگوید: «این اندیشهها هستند، نه منافع تثبیتشده، که برای خیر یا شر خطرناکاند»، نکتهای بسیار مهم را مطرح میسازد؛ بهویژه هنگامی که درباره نقش رویکردها و پارادایمهای سیاستی در شکلدهی به جهانی که در آن زندگی میکنیم میاندیشیم؛ این جمله آغازین کتابی است با عنوان «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیستویکم»، که درصدد تدوین یک الگوی جدید سیاست اقتصادی است تا جایگزین اجماع قدیمیتر واشنگتن شود.
باید این وضعیت را متوقف کنیم، چون مساله بر سر نجات جان انسانهاست. رژیم باید بفهمد که دورانِ مصونیت از مجازات به پایان رسیده است. این جمله از ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، که به تازگی برنده جایزه صلح نوبل شده است،